چکیده:
نگرانیهای تاریخی از نقض تفکیک قوا، سوءاستفاده از صلاحیت تفسیر قانون و ادعای جامع و مانعبودن قوانین موضوعه، موجب تردیدهایی در بهرسمیتشناختن تأسیس تفسیر قانون و بهویژه تفسیر قانون اساسی شده است تا جایی که برخی به نفی مطلق صلاحیت تفسیر قانون از سوی هر مرجعی غیر از قانونگذار معتقد شدهاند. تأمل در واقعیات عرصۀ عملی اجرای قانون اساسی نشان میدهد صرفنظر از وجود ابهام، اجمال و تعارض در نصوص قانون اساسی و نواقص طبیعی این قانون، وجود برخی ویژگیهای خاص در قانون اساسی، موجد ضرورت، اهمیت و لزوم مضاعف و متمایز تفسیر این قانون نسبت به سایر قوانین و مقررات در نظام حقوقی است. کلیبودن، انتزاعیبودن، ثبات و صبغۀ اخلاقی مفاد قانون اساسی در کنار جایگاه و کارکرد ویژۀ این قانون، از جملۀ این ویژگیهای خاص است. به این موارد باید فقر منابع و ادبیات حقوق اساسی را نسبت به ادبیات تخصصی سایر شاخههای دانش حقوق افزود.
فایل: